دختر رشید از شهادت پدر میگوید
منبح=http://masaf.ir
شخصى بنام ابوحسان عجلى گوید: از دختر راشد (رشید)، هجرى راجع به جریان پدرش پرسیدم گفت : از پدرم شنیدم که امیرالمؤمنین علیه السلام به او فرمود: اى راشد چگونه است صبر تو آنگاه که حرامزاده بنى امیه تو را بخواند و دستها و پاها و زبان تو را قطع کند؟
شخصى بنام ابوحسان عجلى گوید: از دختر راشد (رشید)، هجرى راجع به جریان پدرش پرسیدم گفت : از پدرم شنیدم که امیرالمؤمنین علیه السلام به او فرمود: اى راشد چگونه است صبر تو آنگاه که حرامزاده بنى امیه تو را بخواند و دستها و پاها و زبان تو را قطع کند؟
عرض کردم : یا امیرالمؤمنین آیا سرانجام آن بهشت است ؟ فرمود: آرى اى راشد، تو در دنیا و آخرت با من هستى .
دختر رشید گوید: بخدا قسم که پس از مدتى عبیدالله بن زیاد ناپاک ، رشید را خواست و به او دستور داد تا از امیرالمؤمنین بیزارى جوید و به او گفت : صاحب تو در مورد مرگ تو چه خبرى داده است ؟
رشید گفت : دوست من صلوات الله علیه به من خبر داده که تو مرا به بیزارى از او دعوت مى کنى و من قبول نمى کنم و تو دستها و پاها و زبان مرا قطع مى کنى .
ابن زیاد گفت : بخدا قسم که حتما سخن او را دروغ مى گردانم ، سپس فرمان داد تا دستها و پاهاى او را قطع کنند ولى زبانش را آزاد گذارند.
دختر رشید گوید: پدرم را با دست و پاى بریده آوردند، به او گفتم : اى پدرم فدایت شوم آیا از این مصیبت احساس درد مى کنى ؟ گفت : نه بخدا قسم مگر به مقدار فشارى که هنگام ازدحام به انسان مى رسد وقتى همسایگان نزد او آمدند به آنها گفت : صفحه و دواتى بیاورید تا آنچه مولاى من امیرالمؤمنین علیه السلام به من خبر داده براى شما بگویم و سپس شروع کرد به گفتن اخبار مهم از کلام حضرت امیر علیه السلام .
وقتى جریان را به ابن زیاد بازگو کردند کسى را فرستاد تا زبان او را نیز قطع کرد و او در همان شب به رحمت ایزدى پیوست .
امیرالمؤمنین او را راشد نام نهاده بود و به او علم اجلها و بلاها را تعلیم کرده بود، گاهى با شخصى برخورد مى کرد و مى گفت : اى فلانى تو با فلان مرگ خواهى مرد و همانگونه مى شد که خبر مى داد (بحارالانوار، ج 42، ص 136 و الاختصاص ،ص 72)
اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید لطفا ابتدا وارد شوید، در غیر این صورت می توانید ثبت نام کنید.